توضیح مرگ حیوان خانگی برای کودکان
برای كودكان توضیح مرگ از سخت ترین حقایق زندگی است. اغلب، مرگ حیوانات اولین برخورد یك كودك با این قانون محکوم طبیعت است. چگونگی برخورد ما با این واقعه تأثیر عمیق و پایداری بر درك پدیده مرگ در زندگی كودكان می گذارد.
به عنوان مثال در مورد دختری 11 ساله كه هر روز به هنگام بازگشت از مدرسه با استقبال گربه اش مواجه میشد، بالاخره روزی رسید كه خبری از گربه نبود. او و مادرش گربه شان را زیر تخت در حالی كه نفس های ضعیفی داشت پیدا كردند. به گفته دکتر دامپزشك گربه مشكل قلبی داشت، او گربه ای 14 ساله بود كه با وجود زنده بودن، از انواع بیماری های پیری رنج میبرد. بتدریج زندگیش چنان برایش رنج آور شده بود كه امكان ادامة آن نبود و برای او بهترین انتخاب، مرگ بود. خانوادة دختر برای گربة ملوسشان مراسم یادبود خانوادگی گرفتند و كودك شعر هایی در بیان احساساتش نسبت به گربة عزیزش نوشت.
آن دختر در یازده سالگی مرگ و لزوم اتمام زندگی را درك كرد. این مسئله باعث از بین رفتن اندوه و غم او نشد ولی او آگاه شده بود كه تمام موجودات زنده در انتها میمیرند. چندی بعد، او توانست حیوان خانگی اش را با محبت بیشتر و ناراحتی كمتری به یاد بیاورد.
اما بچه های كم سن و سال تر، اغلب، تصور روشنی از ارتباط خودشان با حیوان خانه شان ندارند. آنها درك نمیكنند كه روند فیزیولوژیك زندگی حیوانات، متفاوت است و یا در آسیب و تصادف یك حیوان، ممكن است بهترین انتخاب مرگ او باشد.
توضیح مرگ حیوان خانگی برای کودکان
در مورد همة سنین گفتن واقعیت، به نظر، بهترین تصمیم می آید. مشاورین در مواجه با مرگ عزیزان می گویند: “این كار به معنی به كار بردن لغات مرده و مرگ و توضیح قطعیت مرگ با ملایمت و نرمی تمام ولی بدون گیج كردن و به اشتباه انداختن كودك دربارة معنی مرگ است.” این مشاورین عقیده دارند كه توانایی درك مرگ بستگی به رشد احساسی و دانش كودك دارد ولی به طور مختصر، روش های زیر را برای چگونگی آگاه كردن و برخورد با كودك در مواجهه با پدیدة مرگ پیشنهاد می كنند:
زیر 2 سالگی:
كودك بر اساس واكنش اطرافیان، می تواند مرگ حیوان را احساس كند و به آن پاسخ گوید. كودك اندوهی را كه در خانواده بوجود آمده، حس می كند ولی دلیل آن را نمی داند و برایش هم مهم نیست.
2 تا 5 سالگی:
بچه به خاطر نبودن همبازی اش دلتنگ میشود ولی نه لزوما به خاطر نبودن حیوان دوست داشتنی اش، آنها مرگ را به عنوان اتفاقی موقت میبینند، چیزی مانند اتفاقی كه برای برگ های درختان در پاییز می افتد و در بهار دوباره برگها رشد میكنند و باز می گردند. بدین طریق كودك از ضربة عاطفی وارد شده به اطرافیانش، آگاه میگردد.
5 تا 9 سالگی:
بچه ها شروع به آگاهی از ابدیت مرگ میكنند اما ممكن است مایل به “تفكر جادویی” درباره آن باشند، باور این كه می توان از مرگ سرپیچی كرد و یا با آن وارد معامله شد. در عین حال، این دوره زمانیست كه كودك همبستگی میان آن چه كه فكر می كند و آن چه كه اتفاق می افتد، تشخیص می دهد. برای مثال: ممكن است بچه ای كه از مراقبت حیوان خانگی شان خوشش نمی آید، آرزو كند كه: “ای كاش حیونه میمرد”، اگر از قضا حیوان خانه بمیرد كودك اغلب احساس گناه كرده و خودش را تخریب می كند. والدین باید برای بچه كاملا روشن كنند كه او باعث مرگ حیوان نشده است.

10 سالگی به بعد:
كودكان بتدریج درك میكنند كه همة موجودات زنده بالاخره خواهند مرد و مرگ كامل است. گرچه درك و پذیرفتن، دو مقوله كاملا متفاوت هستند. آنها هم احتمالا دچار احساسات طبیعی كه برای بزرگسالان نیز پیش می آید، میشوند. انكار، تقابل، خشم، گناه، در خود فرو رفتن، پذیرش و شاید هم به طرق دیگری واكنش نشان دهند (مكیدن انگشت و یا قهر و اوقات تلخی در حالی كه قبلا این كارها را نمی كرده) .
ممكن است، بچه های بزرگتر برای مدتی از خانواده و دوستانشان دوری كرده، تكالیف مدرسه را بخوبی انجام ندهند و حتی نسبت به فعالیتهای فوق برنامه، علاقه ای نشان ندهند. احتمال دارد، از بی كسی بترسند. اگر امكان مرگ حیوان خانه وجود دارد، پس قطعا چیزی می تواند باعث مرگ والدین نیز بشود. آنها به شدت درباره مرگ و این كه چه اتفاقی برای كالبد می افتد كنجكاو میشوند و حتی شاید جزئیاتی را بپرسند كه توضیحشان برایتان ناراحت كننده است. این ها سوالاتی هستند كه باید بی پرده و با ملاطفت و ظرافت بسیار جواب دهید.
باید ها و نبایدها
بدترین كار دروغ گفتن است، مثلا گفتن این كه حیوان گم شده یا استفاده از عبارات گیج كننده مثل مجبور شده بخوابه. بچه ها بالاخره، واقعیت را خواهند فهمید و دروغ موجب رنجش و آسیب وارد كردن به اعتماد میان والدین و كودك می شود. آنها در می مانند كه والدینشان دیگر دربارة چه چیزهایی به آنها دروغ گفته اند.
به علاوه اینکه عبارات مبهم میتواند باعث ایجاد اضطراب و پریشانی شود چرا كه بچه ها هر چه را كه میگویید به ذهن میسپارند، اگر بگویید حیوان خانگی مجبور شد بخوابد ممكن است كودك در مورد خوابیدن دچار نگرانی و تشویش شود. یا مثلا در مورد كودكی كه تنها توضیح داده شده به او این بود كه “سگ پاكوتاهش رفته” منتظر بازگشت سگ شده بود و به محض این كه فهمید سگ را به خاك سپرده اند، اصرار داشت كه سگ را از زیر خاك در بیاورند.
اگر بگوئید كه خداوند حیوان تو را گرفت چون حیوان جالبی و فوق العادهای بود، كودك از خداوند میرنجد و از این كه خدای متعال، بعدا چه كسی را خواهد گرفت، می ترسد.
دریچة ذهنتان را به روی بچه باز بگذارید و صادق باشید. این شامل اطلاع كودك از چگونگی سلامت حیوان و بیان لزوم انتخاب مرگ در شرایط خاص است، شرایطی كه حیوان خانگیتان در مراحل پایانی یك بیماری لاعالج و یا جراحتی سخت است و الزم به خاتمة رنجهای اوست. لازم است كه در اولین فرصت و بلادرنگ، والدین، كودك را از وضعیت حیوان او آگاه كنند. بازهم تأكید بر این نكته ضروریست كه از عباراتی كه ابهام زیادی ایجاد می كنند و بچه را به غلط می اندازند پرهیز شود.
بعضی از كودكان مایل به دیدن مراحل مرگ حیوان هستند و حتی در این مورد بسیار كنجكاوند. به سوالاتشان پاسخ دهید ولی در مورد دیدن چگونگی مرگ در كلینیك ها، خصوصا مرگ تسهیل شده، نظرات متفاوتیست. بعضی دکترهای دامپزشك بسیار مخالفند و برخی دیگر بسته به سن و سال و میزان رشد كودك، انعطاف نشان می دهند.
مطمئن شوید كه فرزندتان معنی مرگ را میفهمد، توضیح دهید كه بدن حیوان از كار افتاده است بسته به عقاید مذهبی تان و آن چه كه برای كودك قابل درك است، می توانید در مورد رابطة روح و كالبد و خروج روح به هنگام مرگ توضیح دهید ولی بسیار مهم است كه بچه بداند، حیوان مرده است و دیگر باز نخواهد گشت.

برای شنیدن و صحبت دربارة احساس كودكتان راجع به این اتفاق در دسترسش باشید و زمان بگذارید، اجازه دهید فرزندتان از احساسش با شما گفتگو كند و شاید مایل باشید به طریقی، یاد بودی برای حیوان از دست رفته برگزار كنید و با او رسما خداحافظی كنید.
برخی، گیاهی را در جای خاصی از باغچه می كارند، برخی دیگر مزاری درست می كنند كه افراد خانواده بتوانند آن را ببینند. كودك را با صحبت و یا نوشتن دربارة لحظات خوشی كه با حیوان داشته تشویق به بروز احساس هایش كنید.
احساستان را بروز دهید و بدین طریق به كودك نشان دهید كه حیوان ارزش خاصی داشته و او به تنهایی غصه نمی خورد. كودك را تشویق به باز كردن دریچة ذهنش كنید تا به التیام او كمك شود.
معلمانش را در جریان اندوه او بگذارید تا علت تغییر رفتارش را بدانند. دکتر دامپزشك را مقصر ندانید. برخی والدین، خصوصا آنها كه از توصیف مرگ (خصوصا مرگ تسهیل شده) برای فرزندانشان می ترسند، راحتترین كار را انداختن بار مسئله به دوش دكتر دامپزشك میدانند. این نه تنها قضاوت منصفانه ای دربارة دامپزشك نیست بلكه باطنا برای كودك نیز مضر است. او ممكن است با تصور غیر قابل اعتماد بودن دامپزشكان و در نتیجه بی اعتمادی نسبت به سایر پزشكان و متخصصین امور سلامتی، رشد كند. در ثانی، پدر و مادرها نباید مسئولیت توضیح و پاسخگویی در مورد اتفاقی كه لازم الوقوع است را بردوش دامپزشك بیاندازند. دامپزشك به والدین در توضیح این كه چرا چنین مرگ هایی انتخابی انسانی هستند، كمك میكند و می تواند به سوالاتی كه ممكن است برای كودك پیش آید پاسخ دهد.
اغلب، والدین، مایل به تخفیف رنج كودك یا دور كردن ذهن او از موضوع با خرید حیواناتی دیگر هستند. به عقیده برخی از مشاوران، این یك اشتباه است آخرین كاری كه میخواهید انجام دهید سوق دادن ذهن كودک به سوی داشتن حیوانی جدید بعنوان جایگزین (جایگزین یك عضو خانواده) است. صبر كنید تا كودك تمایل به داشتن حیوانی دیگر، نشان دهد. كودكان بسیار انعطاف پذیرند و معمولا یاد میگیرند كه از دست رفتن حیوان را بپذیرند. اگر كودكی، مدام با كابوسهای شبانه مواجه بود یا بنظر می رسید كه نمیتواند از عهده مسئله برآید، احتمالا نیاز به صحبت با یك مشاور است.
دیدگاهها
یه سوال داشتم
اینکه جسد حیوون مرده رو، به بچه نشون بدیم کار خوبیه؟ یعنی بهش کمک می کنه تا آروم بشه؟
In reply to (بدون موضوع) by فریبا جلالی
این ایده به روحیات بچه و نحوه مرگ حیوون بستگی داره
اگر بدن حیوون بدون زخم و جراحت باشه و با توجه به روحیه بچتون که توانایی تحمل این شرایط رو داره یا نه
میتونین جسد رو بهش نشون بدین تا باهاش خداحافظی کنه
خداحافظی با حیوون کمک می کنه تا بچه ها با حقایق زندگی آشنا بشن.
موفق و شاد باشید
In reply to (بدون موضوع) by سحر محمودی